روزی دستانت را رها کردم.

می خواستم تنهایی این جهان را فتح کنم

می خواستم یک من جدید بسازم

اما این هارا بدون تو می خواستم

دویدم

در جاده ای که با تو از آن عبور کرده بودم

این بار تنها بودم اما می توانستم احساس آزادی کنم

هرقدر جلوتر می رفتم بیشتر احساس ظعف می کردم

پاهایم بیشتر سست می شد.

تمام وجودم سرد و بی حس می شد.

باران می بارید و بی رحمانه من را در خودش غرق می کرد.

ولی.تو آنجا نبودی که مرا در آغوشت گرم کنی.

صدای قدم هایم را دنیا می شنید

آرام آرام و تلو تلو خوران جلو می رفتم

آخر این جاده دقیقا کجا بود؟

بر زمین خوردم.

روی زمین می خزیدم و هیچکس من را نمی دید.

یادت بیاور روزی که باهم از این مسیر عبور کردیم

اینجا پر از پـروانه بود

اما حالا نیست.

تاریک و  سیاه است.

بدون تو همه چیز همین رنگ را می دهد

من خسته شدم.

نیازت دارم.

بیشتر از هر وقتی دلم برایت تنگ است.

دست هایت را می خواهم

شانه های گرمت.

برمیگردم.

می خواهم برگردم و امیدوارم تو دوباره آنجا باشی.

 

 

بــیــدار جــیم.کـــافـــ(Awake J.K)


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

بیگروید | دانلود بازی و نرم افزار اندروید ناب چت,تاب چت,تاپ چت,ناب گپ,تاپ گپ,تاب گپ PhotoDynamic & HyperThermia دستگاه ها و سیستمهای صنعتی آب و هوای ایجرود برترین مرجع تخصصی ویلا در ایران company noxa David Jaime